جدول جو
جدول جو

معنی قلعه چغا - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه چغا(قَ عَ ؟)
دهی است از دهستان کامفیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 52هزارگزی خاور اردکان و یک هزارگزی راه فرعی خانی من به پل خان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 138 تن است. آب آن از رود کر و محصول آن غلات، برنج و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ عَ دُلْ لاه)
دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری فلاورجان در مسیر راه بیستگان به گردنۀ سرخ. موقعجغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 211 تن، آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سُ)
از دههای کوهسار است در مازندران. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 172)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رِ)
دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج، واقع در 16هزارگزی جنوب روانسر و 2هزارگزی باختر راه اتومبیل روکرمانشاه به روانسر، موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 198 تن، آب آن از رود خانه قره سو و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو عمومی دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دَ)
ده کوچکی است از دهستان قنقری پائین بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده، واقع در 33 هزارگزی جنوب باختر سوریان و 18 هزارگزی شوسۀاصفهان به شیراز. سکنۀ آن 45 تن است. این قریه را زرگاه نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ جُ)
دهی است از دهستان پیربخش حومه شهرستان خرم، واقع در 22هزارگزی شمال خرم آباد و 15هزارگزی خاور اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاهان. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 300 تن، آب آن از چشمه و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان فرش بافی و جل بافی است. راه مالرو دارد. مردم آن از طایفۀ بیرالوند هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
قلعتی است به آذربایجان (این لفظ عجمی و اصل آن تلاست، چه در کلام عجم طاء و ظاء و ضاد و ثاء و حاء و صاد خالصه و جیم خالصه نیست). (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
قلعه ای است به بحرین و هجر. ابن فقیه گوید: صفا قصبۀ هجر است ویوم الصفا از ایام عرب است. جریر گوید:
ترکتم بوادی رحرحان نسأکم
و یوم الصفا لاقیتم الشعب اوعرا...
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری دهدز، کنار راه مالرو راه ری به سروت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 84 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، صیفی، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
قلعه گشای. گشاینده و فاتح قلعه:
همه پولادپوش و آهن خای
کین کش و دیوبند و قلعه گشای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ تَ)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، واقع در 9هزارگزی شمال خاوری بوکان و 6هزارگزی خاور شوسۀ بوکان به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل و سالم است. سکنۀ آن 222 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ چِ)
دهی است از دهستان خان میرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 25هزارگزی خاور لردگان و 6هزارگزی راه لردگان به پل کره. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 184 تن است. آب آن از چشمه و رود خانه محلی و محصول آن غلات و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی محلی، جاجیم و قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عِ ؟)
دهی جزء دهستان اراضی نیزار از بخش مرکزی شهرستان قم. این ده در 40هزارگزی جنوب باختری قم قرار دارد. موقع جغرافیایی آن جلگه کنار رودخانه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 250 تن است. آب آن از رود خانه قم و محصول آن غلات، پنبه، انار و انجیر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ چَ)
دهی است از دهستان ریکان بخش گرمسارشهرستان دماوند، واقع در 18هزارگزی جنوب خاور گرمسار و 6هزارگزی جنوب راه شوسۀ سمنان به تهران. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 65 تن است. آب آن از حبله رود و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، انار و انجیر و شغل اهالی کشاورزی و باغبانی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا